من خوشحال نیستم چون نمی توانیم خودمان را جمع و جور کنیم!

افکاری از روح من به قلب تو
به من اعتماد کن! سعی کرده ام صبور و درک کننده ناتوانی انسان در حرکت به فضای آگاهی ای باشم که ما را به ارتعاش بعدی بالاتر تکامل می دهد، اما به نظر می رسد نمی توانیم از این سطح سوم ارتعاش بعدی که خود را با مشکلات و ناکافی های زندگی کردن صرفا در هویت «گوشت» همسو می کند، خارج شویم. عاری از هرگونه بافت معنوی که ما را بیشتر به آنچه قرار بود باشیم تبدیل کند. ما زندگی مان را در فضایی می گذرانیم که در «من، خودم و من» غرق شده ایم و هیچ نگرانی برای رفاه هیچ جز «خود بزرگ بد» نداریم. ما به عنوان دوران «خودشیفتگی» شناخته خواهیم شد. ما جایی برای همدلی و همدلی نسبت به دیگران باقی نمی گذاریم. ما به عنوان «خودخواه و خودخواه» دیده خواهیم شد!
می دانم که برخی از ما با هدف و جدیت تلاش می کنیم زندگی ای داشته باشیم که ارزش های عدالت، برابری، شفقت و راستگویی را منعکس کند، تا نشان دهیم تمام بشریت چه کسی پتانسیل بودن دارد، اما صدای بلند و پرهیجان کسانی که مصمم اند بیشتر باشند و بیش از آنچه اخلاقی و درست است دارند، در این مقطع در «جنگ معنوی که با دقت انسانیت ما را در بر گرفته است» در مرکز توجه قرار گرفته اند. ما نمی توانیم زندگی سالم و معناداری را حفظ کنیم با این وحشت که هوای هر جنبه ای را که ما را با قوانین جهان و اصول قراردادمان با «روح بزرگ» همسو می کند، می مکد. ما به عنوان یک انسان در مه توهم خود گم شده ایم که ثروت مادی بیشتری در این سیاره ارزش وضعیت روح ما را تحت الشعاع قرار می دهد.
می دانم که ما برای کامل بودن طراحی نشده ایم، اما چقدر می توانیم احمق و بی خبر از «هویت الهی و هدف الهی» ارزشمند خودمان باشیم. به نظر می رسد هرچه بیشتر «بی تمدن» می شویم، بیشتر «بی حس» می شویم. می بینید، ما فکر می کردیم متمدن بودن یعنی توانایی ساختن ثروت، ایجاد ایدئولوژی ای که برتری نژادی را ترویج می کند، الزام نظام طبقاتی برای کنترل توده ها، قانونی نانوشته که «اگر بخواهم می گیرم» را ترویج می کند، و ایجاد جوامعی که از همان ایدئولوژی سلسله مراتب «متمدن» حمایت می کنند.
ما کاملا نادیده گرفتیم که ملت ها و جوامعی از مردمی وجود دارند که متمدن تر، پیشرفته تر، معنوی تر و هماهنگ تر با «منبع» بودند تا آنچه ما بودیم یا انتخاب کرده بودیم. ما در توهم وجود ماتریکس زندگی کرده ایم و در نتیجه، توانایی خود را برای پایداری و حتی مرتبط بودن در کیهان نابود کرده ایم. با این روند، بعید می دانم نسل بعدی کودکان زنده بمانند یا بخواهند در چارچوب آنچه برایشان ساخته ایم زندگی کنند.
من خوشحال نیستم! کاملا ناامید شده ام، نه، از طمع و ریاکاری دولت های دیوانه و خودخواه ما که این عناصر جامعه به اصطلاح متمدن را پرورش می دهند و در نهایت شکست خواهند خورد و «آفریننده» ما را ناامید خواهند کرد، خسته شده ام. برای «امید» دعا می کنم. دعا می کنم که در «ایمان» خود استوار باشم، که این نیز بگذرد و «یک منبع»، «آن روح بزرگ»، «آن پدر آسمانی، مادر، خدا» ما را در محبت، فیض و رحمت خود در بر گیرد و به سوی خود بازگرداند تا بتوانیم بازسازی شویم، ارتقا یابیم و به روزرسانی شویم تا هدف آفرینش و هدف رفاه جهان را برآورده کنیم.
این یک «فراخوان» فوری از سوی همه فرشتگان، شاهزاده نشینانی است که قدرت و الوهیت نیکی و عدالت را نمایندگی می کنند، تا ما به عنوان جمعی و فردی در قلمرو بالاتر با «آفرین به خدمتگزار نیک و وفادارت، آفرین» استقبال شویم. به «فراخوان» گوش دهید برادران و خواهرانم، به «ندا» گوش دهید!
اشه!
فقط-
بث
Leave a comment